موضوعات
پيوندها
bia2bagh انقدر دوست دارم راننده تاکسی بشم بعد یه مسافر سوار کنم و تو یه جای شلوغ پیادش کنم و وقتی که پیاده شد کیفش رو جا بزاره و من اون کیف رو بردارم بعد یه صدای جیک جیک از کیف بشنوم و وقتی که خوب نگاش کنم ببینم یه بمب صوتی توشه ، منم سریع گازش رو بگیرم خودم رو برسون به دریایی که نزدیک اون منطقه س وماشینو با بمب پرت کنم تو دریا منم خودم قبل از اون بپرم پایین و همین که ماشین افتاد تو اب منفجر بشه و همین که بلند شدم مردم شروع کنن به دست زدن برام ؛ منم با غرور تمام تو افق به سمت اداره بیمه غیب بشم
یکی از سرگرمیام اینه سر امتحان الکی هی کفه دستمو نگا کنم مراقب احساس زرنگی کنه بیاد خفم کنه ببینه هیچی کفه دسم نیست ، بعد بش بگم ضایع شدی خخخخخ :)) اصن به عشق همین حرکت میرم دانشگاه !
داییم بهم زنگ زده میگه اینترنت پر سرعت داری لطفا واسم فیلم خوابم می آد! رو دانلود کن … گفتم باشه چجوری به دستت برسونم ؟؟؟ گفت : خوب واسم ایمیل کن دیگه !! من هنوز تو هنگ این جمله داییم هستم؟؟؟ شنبه 15 تير 1392برچسب:, :: 10:39 :: نويسنده : hossein
در میان من و تو فاصله هاست گاه می اندیشم می توانی تو به لبخندی این فاصله را برداری تو توانایی بخشش داری دستهای تو توانایی آن را دارد که مرا زندگانی بخشد چشمهای تو به من می بخشد شور عشق و مستی و تو چون مصرع شعری زیبا سطر برجسته ای از زندگی من هستی دفتر عمر مرا با وجود تو شکوهی دیگر رونقی دیگر هست می توانی تو به من زندگانی بخشی یا بگیری از من آنچه را می بخشی من به بی سامانی ، باد را می مانم من به سرگردانی ، ابر را می مانم من به آراسته گی خندیدم منه ژولیده به آراسته گی خندیدم سنگ طفلی اما خواب نوشین کبوتر ها را در لانه می آشفت قصه ی بی سر و سامانی من باد با برگ درختان می گفت باد با من می گفت : " چه تهی دستی مرد ! " ابر باور می کرد من در آئینه رُخ خود دیدم و به تو حق دادم آه ... می بینم ، میبینم تو به اندازه ی تنهایی من خوشبختی من به اندازه زیبایی تو غمگینم چه امید عبثی من چه دارم که تو را در خور ؟! هیچ ! من چه دارم که سزاوار تو ؟! هیچ ! تو همه هستی من هستی من تو همه زندگی من هستی تو چه داری ؟! .... همه چیز تو چه کم داری ؟! ...هیچ ! بی تو در می یابم چون چناران کهن از درون تلخی واریزم را کاهش جان من ، این شعر من است آرزو می کردم که تو خواننده ی شعرم باشی راستی .... شعر مرا می خوانی ؟! باورم نیست که خواننده ی شعرم باشی نه .... دریغا ، هرگز کاشکی شعر مرا می خواندی !!!
از : حمید مصدق شنبه 8 تير 1392برچسب:, :: 23:55 :: نويسنده : hossein
بـه هـمـان قدر که چشم تو پر از زیباییست شنبه 8 تير 1392برچسب:, :: 9:11 :: نويسنده : hossein
عشق بیشتر از غریزه آب می خورد و هرچه از غریزه سر زند بی ارزش است دوست داشتن از روح طلوع می کند و تا هرجا که روح ارتفاع دارد همگام با آن اوج می گیرد . . عشق با شناسنامه بی ارتباط نیست، و گذر فصل ها و عبور سال ها بر آن اثر می گذارد دوست داشتن در ورای سن و زمان و مزاج زندگی می کند . . عشق طوفانی و متلاطم است دوست داشتن آرام و استوار و پر وقار وسرشار از نجابت دوست داشتن ایمان است و ایمان یک روح مطلق است یک ابدیت بی مرز است ، که از جنس این عالم نیست عشق همواره با شک آلوده است دوست داشتن سرا پا یقین است و شک ناپذیر شنبه 8 تير 1392برچسب:, :: 8:37 :: نويسنده : hossein
![]() ![]() |