موضوعات
پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
bia2bagh خالی تر از سکوتم ، از نا سروده سرشار حالا چه مانده از من ؟... یک مشت شعر بیمار انبوهی از ترانه ، با یاد صبح روشن اما... امید باطل... شب دائمی ست انگار با تار و پود این شب باید غزل ببافم وقتی که شکل خورشید ، نقشی ست روی دیوار دیگر مجال گریه از درد عاشقی نیست بار ترانه ها را از دوش عشق بردار بوی لجن گرفته انبوه خاطراتم دیروز: رنگ وحشت ، فردا: دوباره تکرار وقتی به جرم پرواز باید قفس نشین شد پرواز را پرنده ! دیگر به ذهن مسپار شاید از ابتدا هم تقدیر من سفر بود کوچی بدون مقصد از سرزمین پندار از پوچ پوچ رویا ، تا پیچ پیچ کابوس از شوق زنده بودن... تا خنده ای سرِ دار. شنبه 10 آذر 1391برچسب:, :: 23:59 :: نويسنده : hossein
بچه که بودم
از جریمه های نانوشته که بگذریم سلمانی و ساعت و سیب سکه و سلام و سکوت و سبزی صدای بهار هفت سین سفره ی من بود بچه که بودم دلم برای آن کلاغ پیر می سوخت که آخر هیچ قصه ای به خانه نمی رسید بچه که بودم تنها ترس ساده ام این بود که سه شنبه شب آخر سال باران بیاید بچه که بودم آسمان آرزو آبی و کوچه ی کوتاهمان پر از عبور چتر و چلچراغ و چلچله بود ی. گلرویی جمعه 10 آذر 1391برچسب:, :: 23:46 :: نويسنده : hossein
خانه ات زيباست
نقش هايت همه سحرانگيز است
پرده هايت همه از جنس حرير
خانه اما بي عشق ، جاي خنديدن نيست
جاي ماندن هم نيست
بايد از كوچه گذشت
به خيابان پيوست
و تكاپوي كنان
عشق را بر لب جوي و گذر عمر و خيابان جوئيد
عشق بي همهمه در بطن تحرك جاريست
*****
تن تماميت زيبايي پيراهن نيست
مهرباني با تن، مثل يك جامه بهم نزديكند
و اگر ميخواهيم روزهامان
همه با شبهامان
طرحي از عاطفه با هم ريزند
گاهگاهي بايد
به سر سفرهء دل بنشينيم
قرص ناني بخوريم
از سر سفرهء عشق
گامهامان بايد
همهء فاصله ها را امروز
كوتاه كنند
و سر انگشت تفاهم هر روز
نقب در نقب دري بگشايد
دري از عشق به باغ گل سرخ
"و بينديشيم بر واژهء "دوستت دارم محمدتقي خاني - متخلص به آرام جمعه 10 آذر 1391برچسب:, :: 23:40 :: نويسنده : hossein
خلوتم را نشكن شايد اين خلوت من كوچ كند به شب پروانه به صداي نفس شهنامه به طلوع اخرين افسانه و غروبي كه در ان نقش ديوانگي يك عاشق بر سر ديواري پيدا شد. خلوتم را نشكن خلوتم بس دور است ز هواي دل معشوق سهند خلوتم راه درازي ست ميان من و تو خلوتم مرواريد است به دست صياد خلوتم تير وكماني ست به دست سحر خلوتم راه رسيدن به خداست خلوتم را نشكن
پنج شنبه 9 آذر 1391برچسب:, :: 10:54 :: نويسنده : hossein
تو را حس می کنم هر دم که با چشمان زیبایت مرا دیوانه کردی من از شوق تماشایت نگاه از تو نمی گیرم تو زیباتر نگاهم می کنی این بار ولی... افسوس...این رویاست تمام آنچه حس کردم ،تمام آنچه می دیدیدم تو با من مهربان بودی و این رویا چه زیبا بود
پنج شنبه 8 آذر 1391برچسب:, :: 23:57 :: نويسنده : hossein
به حُکم چشمهایت می نویسم نامه ای دیگر دلم را درمیان نامه می پیچم پریشان تر پس ازنام قشنگت، می نویسم سطر اول را قفس، آتش، پرنده، یک گلو آوازو خاکستر میان برگ ماه، درانتهای نامه می پیچم برای دستهایت چوری و یک حلقه انگشتر دلم را درمیان نامه ام پچیده می یابی کنار نامه های دیگرت ، هرروز پشت در درآن خلوت که از ابرخیالت ماه می تابد تورا با سطرسطر نامه هایم میکشم دربر میان برگ ماه پیچیده تقدیم تو میدارم دوگلدان،شمعدانی، قالی و یک دسته نیلوفر ولی حس می کنم یک روز درغُربت دل عاشق دورازچشم تو می میرد کنار نامه ای آخر چهار شنبه 8 آذر 1391برچسب:, :: 13:29 :: نويسنده : hossein
بچه هه ميره پيش خانم معلمش، ميگه: خانوم ميشه شما زن من بشيد؟معلمه ميگه: برو بشين سر جات، من الان حوصله بچه مچه ندارم. پسره ميگه: آره منم حوصله بچه ندارم... اشكال نداره، !!!جلوگيري ميكنيم
انقدر مستم که بی قایق به دریا می روم یا به عشقم میرسم یا غرق دریا می شوم
انسان پديده اي غريب است : به فتح هيماليا مي رود ، به کشف اقيانوس آرام دست ميابد ، به ماه و مريخ سفر مي کند ، تنها يک سرزمين است که هرگز تلاش نمي کند آن را کشف کند و آن دنياي دروني وجود خود است
قزوينيه ميگن: كدوم يكي از آرزوهات از همه بزرگتره؟ ميگه: باسن رضازاده ! به ادامه مطلب ... چهار شنبه 8 آذر 1391برچسب:, :: 1:37 :: نويسنده : hossein
دختر دانش آموزی صورتی زشت داشت . دندانهایی نامتناسب با گونههایش ،موهای کم پشت و رنگ چهره ای تیره . روز اولی که به مدرسه جدیدی آمد ، هیچ دختری حاضر نبود کنار او بنشیند . نقطه مقابل او دختر زیبارو و پولداری بود که مورد توجه همه قرار داشت .او در همان روز اول مقابل تازه وارد ایستاد و از او پرسید : یک دفعه کلاس از خنده ترکید … بعضیها هم اغراق آمیزتر میخندیدند . اما تازه وارد با نگاهی مملو از مهربانی و عشق در جوابش جمله ای گفت که موجب شد در همان روز اول، احترام ویژه ای درمیان همه و از جمله من پیدا کند اما بر عکس من ، تو بسیار زیبا و جذاب هستی . او با همین یک جمله نشان داد که قابل اطمینان ترین فردی است که میتوان به او اعتماد کرد و لذا کار به جایی رسید که برای اردوی آخر هفته همه میخواستند با او هم گروه باشند . او برای هر کسی نام مناسبی انتخاب کرده بود . به یکی میگفت چشم عسلی و به یکی ابرو کمانی و … . به یکی از دبیران ، لقب خوش اخلاق ترین معلم دنیا و به مستخدم مدرسه هم محبوب ترین یاور دانش آموزان را داده بود . آری ویژگی برجسته او در تعریف و تمجیدهایش از دیگران بود که واقعاً به حرفهایش ایمان داشت و دقیقاً به جنبههای مثبت فرد اشاره میکرد . مثلاً به من میگفت بزرگترین نویسنده دنیا و به خواهرم میگفت بهترین آشپز دنیا ! و حق هم داشت . آشپزی خواهرم حرف نداشت و من از این تعجب کرده بودم که او توی هفته اول چگونه این را فهمیده بود . سالها بعد وقتی او به عنوان شهردار شهر کوچک ما انتخاب شده بود به دیدنش رفتم و بدون توجه به صورت ظاهری اش احساس کردم شدیداً به او علاقه مندم . پنج سال پیش وقتی برای خواستگاری اش رفتم ، دلیل علاقه ام را جذابیت سحر آمیزش میدانستم و او با همان سادگی و وقار همیشگی اش گفت برای دیدن جذابیت یک چیز ، باید قبل از آن جذاب بود ! همسرم جواب داد : من زیبایی چهره دخترم را مدیون خانواده پدری او هستم . و مادرم روز بعد نیمیاز دارایی خانواده را به ما بخشید . شاد بودن، تنها انتقامیاست که میتوان از زندگی گرفت جمعه 26 آبان 1391برچسب:, :: 1:21 :: نويسنده : hossein
گریه کردم گریه هم این بار آرامم نکرد
زنده یاد نجمه زارع چهار شنبه 24 آبان 1391برچسب:, :: 23:15 :: نويسنده : hossein
|